کاش می شد روی خط سرنوشت
روزهای با تو بودن را نوشت..
سرنوشت , ننوشت
گر نوشت , بد نوشت
اما باور کن نمی توان سرنوشت خویش را از سر نوشت !
سلام به همه چرا بعضی ها که انقدر ثروت دارن کمک نمیکند به فقرا چه اون فقیر راست بگه چه دروغ بخدا هیچی کم نمیشه از پولتون
هوا بارانی و خدا از همیشه به من نزدیک تر بود . آهسته در گوشم زمزمه کرد : ای انسان به باران بنگر که چگونه خود را عاشقانه فدا می کند ، تا حیاتی نو به ارمغان آورد ... و به آفتاب نگاه کن صادقانه می سوزد تا گرمای وجودش گردون زندگی را بچرخاند ... حال ای انسان به خاک نظاره کن که با چه گذشتی به همه اجازه می دهد تا از ذره ذره ی وجودش بهره مند شوند ... و به ماه فکر کن او فداکارانه نور را از آفتاب تقاضا می کند ، تا تو ای انسان در تاریکی شب نهراسی ... آری گفتنی ها زیاد است اما خرد تو از درک این حقایق عاجز و نا توان است ! و دوباره سکوتی عمیق همه جا را فرا گرفت . . . این بار خداوند از دریچه ی قلبم با من سخن می گفت . تمام بدنم به لرزه در آمده بود و عظمتی بس شگرف تمام وجودم را احاطه کرده بود ! خدا به من گفت : ای انسان ای کسی که تمام فرشتگان در عرش بر تو سجده کردند . تو چه کردی ؟ مگر من از روح خودم در تو ندمیده بودم ؟ آری مگر تو از جنس خاک نیستی ؟ پس فروتنی وگذشت خاک را کجا جا گذاشتی ؟ ای انسان ای اشرف مخلوقات پس شرافت یک انسان را به دست چه کسی سپرده ای ؟ آیا فراموش کرده ای روزی پروانه معصومیت را از تو آموخت ؟ و پرستو عشق را از تو به یادگار برد ؟ زمانی ملائکه تو را قدیس می دانستند و حتی ابلیس تو را تحسین می کرد . ای انسان تو گذر صادقانه را از یاد بردی و حتی نگاه کردن به شبنم در یک صبح روحانی را فراموش کردی ؟! ای انسان ملائکه بازگشت دوباره ی تو به گوهر وجودیت را چشم انتظارند ... این ها را گفت و همه جا ساکت شد ... من که این بار اشک دیدگان دنیوی ام را نابینا ساخته بود ولی دیده ی دلم از همیشه بینا تر بود ، با صدایی لرزان اما ملکوتی مانند همیشه توانستم بگویم ::.. خدایا مرا ببخش ..::
تو را صدا می زنم در پس کوچه های زندگی نگاهی می کنی رو به سمت پژواک و . . . . . . . . . . . . . . . . این گونه ابدیت آغاز میشود
|
زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟
بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟
گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟
ازکبوترهاکه میپرسم نشانم میدهند
گنبدو گلدسته هایت رابه دادم میرسی ؟
من دخیل التماس رابه چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرابه دادم میرسی ؟
موضوعات مرتبط: عکس
مهدی جان!
به روسیاهیمن نگاه نکن و به دستهایم که خالی و گنهکارند
قلبم را ببین که هر روز، صبح و شام تو را میخوانند . . . و تو ای زیبا ترین زیبای جهان
موضوعات مرتبط: عکس
به دنبال همراه اول نیستم ..!
این روزها اولِ راه ، همه همراهند...
این روزها باید دنبال همراهِ آخر گشت ،
همراه تا آخرین قدم...
موضوعات مرتبط: عکس
مــازت کــه تمام می شــــود
.
.
سجاده اتــــــــ را به شهـــادت بگیر
کــه هیــــچ نمازی را بی دعـای ِ بـــر فـــرج او تمــــام نکـــردهایی ....
بیا ای جانه جانان