http://static.mihanblog.com//public/user_data/user_files/58/171879/mataleb1/rozimiayad.matalebeziba.ir.jpg

خدایا! میدانم روزی از راه خواهد رسید و به این دلتنگی ها پایان می دهد.
روزی که زندگی در آن دلچسب می شود و گله ای باقی نمی ماند.
روزی که انسان ها به خاطر دنیایی که ارزشی ندارد تحقیر نمی شوند.
روزی که آدم ها بابت شادی و لبخند محاکمه نمی شوند و بغض نمی کنند.
روزی که دل ها شکسته نمی شود و حرمت ها به زیر پا نمی افتد.
روزی که رنگ پوست و قامت انسان ها شأن و منزلت انسان ها را شکل نمی دهد.
روزی که همه جا پر می شود از دست هایی که به یاری افتاده ای می شتابند
و شانه هایی که اشک ها بی منت بر آنان جاری می شوند و آرام می گیرند.
روزی که که اعتقادات پوچ، زندگی را بر کام انسان های مظلوم تلخ نمی کند.
روزی که خدای همه یکی می شود و در پس چهره هایی که ادعای خدایی می کنند پنهان نمی شود.
روزی که آدم ها خدای بخشنده را به خاطر ترس ستایش و مهربان مهربانان و آفرینده عشق را طور دیگری ترسیم نمی کنند و زندگی را در تلخی و واهمه ی آخر کار نمی گدرانند.
روزی که همش می شود عشق، آرامش، محبت، دوستی و فقط خوبی خوبی و خوبی ...

*
*
آخرش میآد جمعه ای که غروبش دلنشینه ...



تاريخ : پنج شنبه 26 تير 1393 | 17:12 | نویسنده : melika |

یا رب دل مرده ی مرا احیا کن / بر روی گدای نیمه شب در وا کن

سوگند به قطره قطره ی خون علی(ع) / پرونده ی اعمال مرا امضا کن .

شهادت شفیع شیعیان و مولای متقیان، علی علیه السلام تسلیت باد

پیامک شهادت حضرت علی (ع)



تاريخ : پنج شنبه 26 تير 1393 | 16:46 | نویسنده : melika |

شب قدر است و دلم سرشار از عشق ديدار
شب قدر است شب عشق بازي با خدا
شب ربنا گفتن و پرواز تا خدا
التماس دعا...



تاريخ : پنج شنبه 26 تير 1393 | 16:41 | نویسنده : melika |

آقا قسم به جان شما خوب میشوم

باور کن آخرش به خدا خوب میشوم

این روزها ز دست خویش شاکی ام

قدری تحمل بنما خوب میشوم

حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش

با یک نگاه لطف شما خوب میشوم

من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم؟!

کی از دعای اهل بکاء خوب میشوم؟!

با یک دعای مادر دلسوز و مهربان

ام الأئمه النجبا خوب میشوم

جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند

من هم شبیه آن شهدا خوب میشوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم

ای بهترین امام بیا خوب میشوم

با این همه بدی به ظهور شما قسم

با یک نسیم کرب و بلا خوب میشوم

 

 تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلو گرفته ی پنهانی شما

بر شوره زار معصیتم گریه میکنید

جانم فدای دیده ی بارانی شما

پرونده ام برای شما درد سر شده

وضع بدم هست دلیل پریشانی شما

آیا حقیقت است که اصلا شبیه نیست؟!

رفتار ما به رسم مسلمانی شما

یا فارس الحجاز برایم دعا کنید

درمانده است نوکر ایرانی شما



تاريخ : چهار شنبه 18 تير 1393 | 2:28 | نویسنده : melika |

  می خوام برم یه جایی که اثری از ریا نباشه

                   اسم خدا بازیچه ی یه مشت بی خدانباشه

      می خوام برم یه جایی که گدا بینوا نباشه

                       معیار انسانیت ثروت و طلا نباشه



تاريخ : چهار شنبه 18 تير 1393 | 2:18 | نویسنده : melika |

هر شب موهایم را شانه میکنم

 

 صبح که بیدار میشوم

 

موهایم آشفته است ...!!!

 

من هر شب

 

خواب سر انگشتان تو را میبینم...

 



تاريخ : شنبه 14 تير 1393 | 1:47 | نویسنده : melika |

 

 

این منم، بیدار، از هول گناه / مى کنم، بر آسمان شب، نگاه
این منم، از راه دور افتاده اى / رایگان، عمر خود از کف داده اى
این منم، در دستِ غفلت ها اسیر / اى خداى مهربان، دستم بگیر



تاريخ : شنبه 14 تير 1393 | 1:30 | نویسنده : melika |

سلام به همگی بچه ها و بینندگان

دوستای گلم برای پیروزی ایران در برابر بوسنی

و ارژانتین دربرابر نیجیریه دعا کنید از همتون خواستارم

یک صلوات . یک دعا فرج .نیت صعود ایران .صلوات

مرسی از همتون

ما ایرانی هستیم ملت با تمدن

به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نقش و نگار تخت جمشید قسم
ایران همی قلب و خون من است
گرفته زجان در وجود من است
بخوانیم این جمله در گوش باد
چو ایران مباشد تن من مباد….



تاريخ : دو شنبه 2 تير 1393 | 19:19 | نویسنده : melika |

  پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم



تاريخ : شنبه 24 خرداد 1393 | 12:1 | نویسنده : melika |

کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته

شبی هم می کند زینجا عبور آهسته آهسته

غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد

و ما را می کند غرق سرور آهسته آهسته

دل دریایی ما را به دریا می برد روزی

به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته

ازین رخوت رهایی می دهد جانهای محزون را

درونها میشود پر شوق و شور آهسته آهسته

نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن

بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته

کسی می آید و می گیرد احساس خدایی را

ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته

فنا می گردد این تاریکی و محنت ز دنیامان

ز هر سو می دمد صدگونه نور آهسته آهسته

به سر می‌آید این دوران تلخ "انتظار" آخر

و ناجی می کند اینجا "ظهور" آهسته آهسته

ز الطاف خداوندی حضورش را تمنا کن

که او مردانه می یابد "حضور" آهسته آهسته

_________اللهم عجل لولیک الفرج_______



تاريخ : شنبه 24 خرداد 1393 | 12:1 | نویسنده : melika |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.